انتهاي عاشقي
و هیچ کس نفهمید که چه شدم…

و هیچـ کسـ نفهمید کهـ چهـ شدم

 

و هیچ کس نفهمید که چه شدم
نه ماه بودم، نه خورشید
اما هیچ دلي سراغ مرا از آسمان تنهایي اش نگرفت
گویي ابرها هیچ اند
و فقط ابرند و باید ببارند
و تنها باریدم
خسته ام

خسته از باریدن و تمام نشدن
خستن از بودن و نبودن
اما باید رفت
آنکه رفت ، رسید
پس باید رفت و رسید

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,21:13به قلم: حميد منصوري ™